تحلیل جامع میز ملی گردشگری عشایر از شتابزدگی توسعه گردشگری عشایر ،مجور بومگردی عشایر ، و تبعات آن
ایران یکی از معدود کشورهایی است که سبک زندگی کوچنشینی هنوز بخش قابل توجهی از فرهنگ و اقتصاد محلی را تشکیل میدهد. این میراث فرهنگی-زیستبومی در معرض مخاطرات جدیدی است که ناشی از توسعهٔ گردشگری بدون ضابطه، نمایشهای ساختگی و صدور مجوزهای نامناسب است. هدف این متن ارائهٔ تصویری جامع از چالشها، هشدارها و راهکارهای تخصصی برای مدیریت پایدار گردشگری عشایری است.
جامعهٔ عشایری ایران حامل مجموعهای منحصر بهفرد از میراث ملموس و ناملموس است: معماری سیاهچادر، صنایع دستی مانند جاجیم و گلیم، آیینها و موسیقی محلی، مهارتهای دامداری، دانش بومی مدیریت مراتع و مسیرهای تاریخی کوچ. این مجموعه فراتر از «جاذبهٔ توریستی» است و یک زیستجهان کامل محسوب میشود؛ لذا هرگونه مداخله باید با حساسیت فرهنگی و زیستمحیطی انجام شود.
ظهور «عشایرنماها»، ایجاد چادرهای نمایشی و تبدیل چادر به اقامتگاه یا کافه بدون رعایت اصالت، باعث شده تصویر نادرستی از زندگی عشایری به بازدیدکننده منتقل شود. تجربهٔ جهانی و ملی نشان میدهد که تجاریسازی بیضابطه نهتنها منفعت بلندمدت ایجاد نمیکند، بلکه منجر به فرسایش هویت فرهنگی و کاهش اعتبار مقصد میشود.
تعریف اقامتگاه عشایری و تعیین شاخصهای مناسب برای آن، هنوز به شکل دقیق انجام نشده است. بدون استانداردهای فرهنگی، اقلیمی و معماری، بسیاری از اقدامات صرفاً ظاهرسازی خواهند بود. استانداردها باید نهتنها حفظ اصالت را تضمین کنند، بلکه سازگاری با ظرفیت طبیعی منطقه را نیز ملاک قرار دهند.
فشارهای ناشی از گردشگری غیرمسئول در نواحی عشایری میتواند باعث تخریب مراتع، کاهش تأمین آب، افزایش پسماند و آسیب به مسیرهای کوچ شود. در شرایط خشکسالی و تغییرات اقلیمی، این آسیبها جبرانناپذیرتر خواهند بود.
بسیاری از خسارتها ناشی از فقدان آموزشهای پایهای برای میزبانان، راهنمایان محلی، مدیران رویداد و متولیان صدور مجوز است. مباحثی مانند گردشگری سبز، مدیریت پسماند، تعامل فرهنگی و بازاریابی بومی باید در قالب دورههای تخصصی به جامعه محلی و دستاندرکاران آموزش داده شود.
دبیر میز ملی گردشگری عشایر خسروانی بارها نسبت به روندهای نادرست در سازماندهی نمایشگاهها، صدور مجوز بومگردی و فعالیت افراد غیرمتخصص هشدار داده است. این هشدارها مبتنی بر ده سال مطالعات میدانی، پژوهش و تجربهٔ اجرایی است.
استانداردسازی به معنای همگنسازی نیست، بلکه محافظت از اصالت است. استانداردها باید در چهار محور اصلی تدوین شوند: فرهنگی، اکولوژیک، معماری/فضاسازی و گردشگری پایدار.
گردشگری تجربهمحور میتواند درآمد مکملی برای خانوادههای عشایری فراهم سازد؛ بهویژه اگر مبتنی بر بازاریابی صنایع دستی، آموزش مهارتهای مدیریتی به زنان، و فروش مستقیم محصولات بومی باشد. در مناطق خشکسالیزده، این درآمد جایگزینی برای کشاورزی یا دامداری کمبازده فراهم میآورد و از مهاجرت نیروی جوان جلوگیری میکند.
بدون چارچوب واحد ملی، اجرا و پایش سیاستها دشوار است. این پلتفرم باید شامل نظام مجوزدهی، مرکز آموزشی تخصصی، بانک دادهٔ عشایری، سازوکار نظارت استانی و تقویم رویدادهای ملی باشد.
نمایشگاه واقعی عشایری علمی، پژوهشمحور و اصیل است؛ باید صنایع دستی را معرفی کند، مستندسازی داشته باشد و کارگاههای آموزشی و روایتگری بومی را به نمایش بگذارد. نمایشگاههای صرفاً تجاری یا غیرمستند به تضعیف اصالت منجر میشوند. امروزه آفت سبک زندگی عشایر هستند توسط افراد سودجو که فرهنگ عشایر را در اب و دوغ می دانند .
برای پیشگیری از بحران و ایجاد توسعهٔ پایدار، پیشنهادهای اصلی عبارتاند از:
هماهنگی مؤثر بین نهادها ضروری است:
اگر امروز اقدام نکنیم، فردا شاهد خواهیم بود:
گردشگری عشایر میتواند به یک برند ملی و قابلیتی بینالمللی تبدیل شود، اما شرط آن استاندارد، آموزش، مشارکت جامعهٔ میزبان و نظارت مستمر است. میز ملی گردشگری عشایر هشدار میدهد: «به جان این زندگی بکر با عنوان اشتغال نیفتیم.» باید توسعه را بهصورت هوشمندانه، مبتنی بر دانش و با اولویت حفظ اصالت و منافع جامعهٔ محلی دنبال کنیم.
پیشنهاد عملی فوری: برپایی «هماندیشی ملی» با محوریت وزارت میراثفرهنگی، سازمان امور عشایر، سازمان محیطزیست، نمایندگان مجلس و میز ملی برای تدوین «چارچوب ملی استاندارد گردشگری عشایر» و راهاندازی پایلوت استان فارس.